- کباب کشیدن
- بر آوردن کباب از سیخ و گوشت از دیگچه و غیره: (یک روز نمی کشی شرابی کز لخت جگر کشم کبابی) (ظهوری)
معنی کباب کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوال کشیدن (دوال تسمه رکاب)
درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن، عذاب بردن
رنج کشیدن عذاب بردن، عذاب بردن
کشیدن کمان (کباده)، (زور خانه) ورزشکار تنه کباده را بدست چپ و زنجیر آنرا بدست راست گرفته بای سر خود میبرد و طوری حرکت میدهد که دستها از آرنج تا مچ بطور افقی بروی سر قرار گیرد، انتظار کشیدن: ... (کباده وزارت میکشد)
کباده کشیدن و آن چنین است که ورزشکار تنه کباده را بدست چپ و زنجیر آنرا بدست راست گرفته بالای سر خود میبرد و طوری حرکت میدهد که دستها از آرنج تا مچ بطور افقی بروی سر قرار گیرد
استخراج گلاب از گل
((~. کِ دَ))
فرهنگ فارسی معین
کشیدن کمان (کباده)، ورزشکار تنه کباده را به دست چپ و زنجیر آن را به دست راست گرفته بالای سر خود می برد و طوری حرکت می دهد که دست ها از آرنج تا مچ به طور افقی روی سر قرار گیرد
grelhar
grillen
grillować
жарить на гриле
смажити на грилі
asar a la parrilla
griller
grigliare
grillen
ग्रिल करना
memanggang
ızgara yapmak
kuchoma
গ্রিল করা
کباب کرنا
به مراد و مقصود و آرزوی خود رسیدن، کامیاب شدن
بکار وا داشتن شخصی یا جانوری را
تهیه کردن کباب. یا کباب کردن کسی را. او را سخت اذیت کردن
مقصود خود را یافتن، بارزوی خویش رسیدن کامیاب شدن کام گرفتن: (کام وی را زان دهن خواهم کشید از دهان او سخن خواهم کشید) (محمد سعید اشرف)